من؟
- ۰ نظر
- ۱۲ آذر ۹۵ ، ۰۱:۰۷
آدما واسه من دو دسته میشن یه سریا که برام مهمن یه سریم نیستن ،
ادمایی که برام مهم نیستن اگه باعث رنجشم بشن ،خیلی راحت یه خط میکشم روشون و واسم تموم می شن !
اما
اما
اما
آدمایی که برام مهمن، براشون ارزش قائلم ،دیگه ازونا توقع بی مهری ندارم ،اگه اونا باعث رنجشم بشن بهشون فرصت جبران میدم اما اگه یوقت اونا نخوان...
خیلی راحت نه نه خیلی سخت اونارم از زندگیم بلاک می کنم ؛ سخته ولی ممکنه....
امروز فهمیدم من اسکایپو خیلی دوست دارم . اینو امروز فهمیدم وقتی پدرو پشت مانیتور میدیدم که می خندید اما بغض کرده بود و قلپ قلپ چای صبحونشو سر می کشید که بغضش و فرو ببره.اینکه میتونستم ببینم خونوادم تو چه حالین وقتی من نیستم ،خوب این امکان و راه های ارتباطی دیگه برام فراهم نمیکرد و این اسکایپ بود که منو برد و نشوند کنار میز صبحونه !همین شد که فهمیدم اسکایپ و خیلی دوست دارم ،اینکه با یه عالمه فاصله فیزیکی انگار یه جای دیگه ام داری زندگی میکنی! این بی حدو مرز بودنو خیلی دوست دارم اما امان از وقتی که دلت بخواد وقتی نمی بیننت ببینیشون!
مثل وقتی که دارن از ای تی ام پول میگیرن یا وقتی که از سوپری خرید میکنن یا وقتی دارن صورت حساب رستورانو پرداخت می کنن ...
پ ن :یه وقتایی باید دل بکنی ...
چمدونامو بستم ،پنجره اتاقو باز کردم یه باد خنکی اومد تو ،لرزم گرفت .
نه از سرما ،از ترس.
ازترس تنهایی...
گاهی به این فکر میکنم روپوش سفید لعنتی ارزششو داره ؟
ارزش دل کندن ...
این معده درد لامصب و قتی شروع میشه ،خوبیش اینه که وقتی از درد خیس عرق میشی،همونجوری که دولا موندی کنار خیابون دیگه چیزی واسه فکرکردن برات نمی مونه ...
روباه به شازده کوچولو گفت: «تو اگه راسراسی دوست میخواستی، منو اهلی نمیکردی که بعدش بیخبر بذاری بری!»
روباه:مگه قرار نبود هر روز سر یه ساعت مشخصی بیای ؟ما که عَلافِ تو نیستیم !
شازده هم حرفی واسه گفتن نداشت !