چرک نویس

ولحظه به لحظه رویامان را بنویسیم و خط زنند وباز بنویسیم و باز خط زنیم و باز بخوانیم و باز بنویسیم و باز خط زنند و باز...

چرک نویس

ولحظه به لحظه رویامان را بنویسیم و خط زنند وباز بنویسیم و باز خط زنیم و باز بخوانیم و باز بنویسیم و باز خط زنند و باز...

خود سانسوری از دوستی ها شروع می شود ،از عشق ها ،از آشنایی ها.

از همانجایی که نگران می شوی پرده را پس بزنی و بخشی از وجودت را نشان بدهی .از همانجا که می ترسی ازقضاوت های  آدم های زندگی ات ؛از همانجایی که ترس از دست دادن آن ها بزرگتر از ترس از دست رفتن خودت می شود ،یا شاید هم ترس مخدوش شدنت در ذهن دیگران یقه ات را می گیرد .

ماجرا از آنجایی شروع می شود که خورده باشی خودت را؛رنجیده باشی و سکوت کرده باشی،آشوب باشی و لبخند زده باشی .غصه هایت را ریخته باشی پشت دلقک بازی و روحت را مچاله کرده باشی تو سوراخ های تاریک درونت مبادا از رنجیده شدن و خشم و غصه و غرور جریحه دار شده ات چیزی برسد به

<<دیگران>>.

ماجرا از دیگران شروع می شود .سختی ماجرا آنجاست که مجبور شوی همانی را بنویسی که نشان می دهی،همان آدمی که انگار زندگی اش روتین است با کارهایش نه با مونولوگ ها و آشوب های درون و دلتنگی ها و احساسات خفه شده اش .

بعد دستت به نوشتن هیچ چیز،هیچ جا نمیرود .حتی برای خودت هم نمی نویسی و بسنده می کنی به همان حرفهایی که با خودت میزنی .

بعد شروع می کنی به دائم حرف زدن با خودت و ساکت میشوی ؛حالا بی خوابی هایت شروع می شود.حواس پرتی هایت شروع می شود و جایی هست وحشت می کنی از حجم حرفهایی که یکی از درونت به خود درونت می گوید و هیچ جوره نمی توانی ساکتش کنی .

زندگی ات دوشقه می شود ؛یکی آن بیرون با آدم ها و یکی آن تو با خودت!

هر دوشقه تو را زندگی می کنند و تو این میان خوش دست و پا میزنی ..‌.. 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی